حافظه ام پر شده است.
ای کاش می شد بعضی چیزا را برای همیشه پاک کرد .
کمتر از یک ماه مانده به پاییز، عصر های سرد بارانی
میترسم از پاییزی که برایم ترس نداشته باشد.
نمیدانم چه یا چه کسی دلیل شد که تردید داشته باشم از روبه رو شدن با آدم های جدید .
آن ها از دور برایم زیبا ترند.
از دور میشود هرچه دوست داری را دربارشان تصور کنی .
مردی که شاید از شعر متنفر است را عاشق شعر ببینی.
میشود همه را خوشحال دید پسری که آرزو هایش را پول
خفه کرده چهره شادش را همان جوری ببینی که گویی پشت آن خنده هیچ حسرتی وجود ندارد .
شاید این دوری کردن ها دلیلش این باشد که میترسم شبیه به چیزی که در ذهنم ساخته ام نباشند .
شاید هم نمیخواهم از دست بدهم.
از رفتن که بترسی کمتر به آمدن فکر میکنی .
دوست دارم راه جنگلی را پیش بگیرم که تا به حال انسان ندیده باشد . دور از هر چیزی که یک زمان فکر میکردم میتواند دلیل آشتی من باشد با خودم.
ها ,دلیل ,برایم ,میشود ,شاید ,فکر ,چیزی که ,که میترسم شبیه ,میترسم شبیه به ,به چیزی ,باشد که
درباره این سایت